وقتی در ایوان دلتنگی هایت می نشینی وقتی که پشت یک پنجره بارانی بی هوا شاعر می شوی... وقتی دیگر کسی برای شنیدن جمله هایت به اندازه لحظه ای فرصت نمی گذارد... کسی هست که می شود به او پناه برد کسی که شب دلتنگی را با او می توان قسمت کرد. یک نفر هست یک نفر که تا خواب دوباره چشمهایت با توست.
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
سلام به سوگولی های عزیز.به وبلاگ من خوش آمدید.نظریادتون نره.
Home
|