......... موضوع انشای این روزهای مدارس کشور : . . توی تموم زندگیم فکر میکردم هوا مجانیه تا اینکه یه بسته چیپس خریدم … . لوازم شخصی چیست ؟ . تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرینکرد دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی! پیرزنه گفت: قربون قد و بالات مادر مواظب باش . طرف با اسم مهسا جووون اومده تو یه فروم ، میگه :من مشکل کامپیوتری دارم میشه کمکم کنید ؟سی چهل نفر راهنماییش کردنکلی هم لایک گرفت !مشکلش که حل شد گفت : بچه ها … دمتون گرم ! اسمِ من عباسه ، نوکرم که مشکلمو حل کردین اول با اسم خودم اومدم ،هیشکی جوابمو نداد . شش ماه به دوستت مهربونی میکنی ، خوبی باهاش ، هر کاری میگه میکنی که بفهمونی دوستش داری … دو روز که اعصاب نداری ، میگه: حالا شناختمت ! . نمایندگی ایرانسل یه تابلو زده: شارژ ۲۰۰۰ تومانی فقط ۲۰۰۰ تومان ! . بعد از ۳-۴ ماه به طرف زنگ زدم، میگه: واااای چه جالب! همین الان داشتم شمارتو میگرفتم!
پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید : این جا زمین است رسم آدم هایش عجیب ... اینجا گم که بشوی به جای این که به دنبالت بگردند فراموشت میکنند ... زیادکه خوب باشی زیادی میشوی ... زیادکه دم دست باشی تکراری می شوی ... این جا فقط باید برای دیگران نفس بکشی ... ! بزرگتـرین مصیبت یک انسـان این است که نه سـواد کافـی برایحرف زدن داشتـه باشـد و نـه شعـور لازم بـرای خامـوش مانـدن آدمها گریه میکنند نه به این خاطر که ضعیف هستند، به این خاطر که مدتزمان زیادی قوی بوده اند... انتظار سخت است، فراموش کردن هم سخت است اما اینکه ندانی باید فراموشکنی یا انتظار بکشی از همه سخت تر است.(پائولو کوئلیو) عده ای بزرگ زاده میشوند عده ای بزرگی را به دست می آورند، و عده ای بزرگی را بدون آنکه بخواهند با خود دارند(شکسپیر) برخی آدم ها به یک دلیل از مسیر زندگی ما میگذرند تا به ما درسهاییبیاموزند که اگر می ماندند هرگز یاد نمی گرفتیم.(خسرو شکیبایی)
چیزهای مهم در زندگی استاد کلاس فلسفه در برابر دانشجویان ایستاد و چند شی رو روی میز گذاشت.وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلمه ای یک شیشه خالی بسیار بزرگ رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ و همه موافقت کردندن سپس استاد ظرفی از سنگریزه برداشت وآنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رابه آرامی تکان داد.سنگریزه ها در بین مناطق جا باز کردند و بین توپ های گلف قرار گرفتند و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟و باز همگی موافقت کردند. بعد دوباره استاد ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت و خوب البته ماسه ها همه جاهای خالی را پر کردند او یکبار دیگر پرسید آیا ظرف پر است و دانشجویان یک صدا گفتند بله!استاد دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات خالی کرد..."در حقیقت دارم همه جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم !" همه دانشجویان خندیدند! در حالی که صدای خنده فرو می نشست استاد گفت: حالا من می خوام متوجه این بشید که این شیشه نمادی از زندگی شماست..توپ های گلف مهم ترین چیز هایتان هستند-خدایتان..خانواده تان..فرزندانتان..سلامتیتان..دوستانتان و مهمترین علایقتان..چیز هایی که اگر چیز های دیگر از بین بروند ولی اینها بمانند باز هم زندگیتان پای برجا خواهد بود. سنگریزه ها چیز های قابل اهمیت هستند مثل کارتان...خانه تان و ماشین تان! ماسه ها هم سایر چیز ها هستند...مسائل خیلی ساده! اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید دیگر جایی برای سنگریزها و توپ های گلف باقی نمی مونه...درست مثل زندگیتان..اگر شما همه زمان و تواناییتون رو روی چیز های ساده و پیش پا افتاده صرف کنید دیگر جایی و زمانی برای مسائلی که براتون اهمیت داره باقی نمی مونه...به چیز هایی که برای شاد بودنتون اهمیت زیادی داره توجه زیادی کنید...با دوستان و اطرافیان به بیرون بروید و با اونا خوش بگذرونید... همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابی ها هست...همیشه در دسترس باشید! "اول مواظب توپ های گلف باشید...چیزهایی که واقعا براتون اهمیت دارند...موارد دارای اهمیت را مشخص کنید..بقیه چیز ها همون ماسه ها هستند..." یکی از دانشجویان دستش را بلند کردو پرسید :پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟ استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که پرسیدی! این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که "مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پرمشغله است..همیشه در آن جایی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست"
فروتن : آمپول Injury : اینجوری سرباز : بی حجاب پیشاهنگ : سکوت Black light: سیانور Easy Love: لواسان مملکت : گربه مملی سیمین : نیم ساعت Free fall: فال مجانی کوسه : این که دوتاس چیذر : چه ضری زدی؟ Superman : مرد بقال واهمه : همه را باز کن سیرت : موش دریایی کامران : راننده کامیون
یه بار غضنف رو حیف نون سوار پژو میشن ... حیف نون میگه : آی راننده ، یه نوار بذارتو پخش حال كنیم.. رانندهه میگه : نوارا تو داشبورده ، قربونت خودت یكی وردا بذار .... غضنفر داشبورد رو باز میكنه هی نوارا رو زیرورو میكنه ،اخر یه نوار ویدئوپیدا میكنه ... بعدم با زور فشارش میده تو ضبط . حیف نون كه میبینه اینجوری میكنه یه پس گردنی بهش میزنه میگه : آخه خره ، توچقدر گاو بازی در میاری ؟! این نواره واسه تریلیه نه پژو ! یه زمانی اگه دخترا با رژ لب بر میگشتن خونه کارشون تموم بود حالا اگه بدون روژ لب برگردن کارشون تمومه :| ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺠﻠﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻧﻢ ! ﯾﻬﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺧﻮﻧﺪﯾﻦ؟ ﺑﺰﻧﻢ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﻌﺪ ؟ ﻣﻠﺖ ﯾﻪ ﺻﺪﺍ ﮔﻔﺘﻦ : ﺑﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻌﻠﻪ
... گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر با اعتماد، زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو ایمانت را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن زندگی شگفت انگیز است |
About![]()
سلام به سوگولی های عزیز.به وبلاگ من خوش آمدید.نظریادتون نره.
Home
|